من نمیدونم باید از کی یا کیا تشکر کنم؟
یکی از بهترین روزهای عمرم امروز رقم خورد،یکی از بهترین روزی ۰۲۱ امروز رقم خورد…انقد خوب بود که وقتی داشتیم از بچهها جدا میشدیم همه ناراحت بودن در حالیکه خستگی تو چهرشون موج میزد ،باز هم دوست نداشتن از هم جدا بشن…امیدوارم همیشه همینجوری به بچه ها خوش بگذره…یاد خستگیاش…یاد برف بازیاش و زمین خوردناش…یاد شعرای دست جمعی که تا پایین میخوندیمو نصفیشو بلد نبودیم…یاد زندگی بی دقدقعه ای که اون بالا داشتیمو همه ی مشکلاتمونو از یاد برده بودیم…یاد مشاعره و تقلب بعضیا…یاد شکستن عینک منو کشتی گرفتن با حامد…یاد باهم بودناش،هیچوقت یادم نمیره…ازتون ممنونم بخاطر این روز زندگی من!