سلام
” با خروج قطار زاهدان- تهران در نزدیکی ایستگاه نظرآباد یزد ، در ساعت 23:50 دیشب، چهارنفر از جمله راننده لوکوموتیو جان خود را از دست دادند ” شنبه 20 آبان ماه 1391
بر حسب اتفاق، من صبح روز شنبه ساعت 6:30 بلیت یزد-تهران داشتم که با ورود به سالن ایستگاه راهآهن با اخطار کارکنان راهآهن مواجه شدم که حرکت قطار منتفیاست و مسافران برای استرداد بلیت اقدام نمایند. سریعا به پدر زنگ زدم که تا دور نشدهاند بازگردند و با هم به خانه برگردیم. بلیت بعدازظهر گرفتم و به خانه برگشتم.
داخل ماشین ماجرا را تعریف کردم. بلافاصله ذهن پدر به سمت یکی از آشنایان که راننده لوکوموتیو است رفت. من گفتم فلانی راننده قطار باری هست، البته اطمینان خاطر نداشتم.
ساعت طرفای هشت صبح بود که پدر خبر داد که همان آشنا (همسایه قدیمی) راننده لوکوموتیو بوده و متاسفانه فوت کرده است. حالم بدجوری گرفته شد؛ نزدیک 20 سال آن مرحوم رو میشناختم.سی و هفت ساله بود و حدودا چهارده سالی بود که به رانندگی قطار اشتغال داشت.
بعدازظهر وقتیکه سوار بر قطار از مسیر عبور میکردم جرثقیل ها همچنان مشغول کار بودند. واگنها به معنای واقعی داغون شده بودند.
دیروز از پسر عموی مرحوم راجع به چند و چون قضیه پرسیدم؛ اینگونه برایم نقل کرد.
ادامه دارد…
یک دیدگاه در “بودن یا نبودن مساله این است و او نبودن را انتخاب کرد.”
دیدگاهها غیرفعال هستند.
مرگ حقه اما مرگ اینطوری واقعا تلخه، یه جورایی نامردیه!!