این را از من دریغ مدارید

در اوجی احساسی، مخلوطی از عصبانیت و غرور و با چشمانی  مترنم این مطالب را می نویسم. غرور ناشی از شکستن رکورد یک ضرب دنیا و کسب  سه مدال طلا توسط بهداد سلیمی و  دو نقره و یک برنز توسط سجاد انوشیروانی در مسابقات وزنه برداری جهانی پاریس و همچنین کسب مقام دوم تیمی برای اولین بار در تاریخ مسابقات  که به مدد تعصب ورزشکاران ایرانی بدست آمد و عصبانیت ناشی از عملکرد ضعیف مسئوولین ورزشی کشور که وضعیت ورزش ما را به جایی کشانده اند که محملی که می تواند جبران کننده غرور ملی در هم شکسته ما باشد؛ محملی جهت سر افکندگی و سر شکستگی شده است و این اندک توقع را نیز خشکانده اند.
ورزش، عرصه ای که در پیچ و خم بازی ها و گرو کشی ها ، جایی برای دوستان از کار برکنار شده و سفارش شده ، قرار گرفته است و روز به روز به زوال نزدیک تر می شود؛ که اگر نبود درخشش و حمیت تک ستاره های ایرانی، این کور سو نیز به خاموشی می گرایید.

سال ها پیش، بعد از جنگ جهانی دوم، بعد از شکست آلمان، ورشکستگی دولت، میلیون ها کشته و تقسیم این کشور به دو قسمت غربی و شرقی، و به فاصله 9 سال، آلمان ها با قهرمانی در جام جهانی 1954، غرور ملی را زنده کردند و پایه های بیداری یک ملت تحقیر شده را فراهم کردند که باعث شد آلمان به آنچه اکنون به عنوان ناجی یورو از آن یاد می شود برسد.
تنی چند از بهترین لحظاتی که تا کنون داشته ام مربوط به ورزش است. لحظاتی که خواسته ام از خانه بیرون بزنم و به کوچه و خیابان بروم و این شادی و غرور را با هموطنانم شریک شویم اما زیرساخت های آن فراهم نبوده و راهکاری برای شادی دسته جمعی وجود نداشته است. شادی هایی از نوع شادی های بچه ها در هر لحظه از دوران کوتاه بچگیشون. راه گشایی برای تخلیه هیجانات و بغض های فرو خفته.


شاید یکی از اولین آن لحظه ها برد 6-2 مقابل کره جنوبی بوده باشد. دومین، بلاشک صعود ایران به جام جهانی 98 و سپس پیروزی ناباورانه مقابل آمریکا بوده است. مدت ها از غرور ملی خبری نبود که مدال طلای ساعی در المپیک 2006 برای دومین بار، این حس را مجددا بیدار کرد. سال 2008، تیم فوتسال ایران اگرچه به نیمه نهایی راه نیافت اما تا 50 ثانیه پایان بازی با ایتالیا این امر دور از دسترس نبود و بهترین لحظاتی که تاکنون داشته ام زمانی بود که تیم والیبال ایران مقابل ایتالیا چیزی نمانده که پیروز بشه و من را تا مرز بیرون زدن قلب از سینه  برده بود. امروز نیز یکی دیگر از این لحظات و به امید خدا آخرین آن ها نخواهد بود.
در اخر از مسئوولین غیر ورزشی می خواهم که ورزش را به اهلش واگذار کنند  و سیاست و کجی هایش – که هیچ سنخیتی با روح اصیل ورزش ندارد – را با ورزش در هم نیامیزند و می دانم که آنچه به گوش نرسد فریاد است. همچنین از همه ورزشکارانی که این حس سترگ را در من و امثال من بیدار نگه می دارند تشکر می کنم که، اندک دلخوشی هایی است که از این زندگی غدار داریم. خداوند نگه دار و حامی شما در همه صحنه ها باشد و پیروزی تان را مستدام دارد.

منتشرشده توسط

یک دیدگاه در “این را از من دریغ مدارید”

  1. امروز رو هم به این روزها اضافه می کنم.
    تیم والیبال ایران موفق شد تیم صربستان قهرمان اروپا رو 3-2 شکست بده.
    Unbelievable!
    ای ول داره واقعا.

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.