با سلام
در پی درخواست دوست عزیزم؛ حجت و برای تجدید خاطرات دو سال و چند ماهه ( مخصوصا یاد دوستان عزیز، حمزه، سینا ، راحله، مهدی و … ) و حسن ختامی بر دو سال فعالیت اینجانب، به منظور آمادگی جسمی و روحی برای امتحانات در پیش رو ( آخ !! ) و سپری کردن اوقاتی شاد؛ جمعه این هفته رو به کلکچال می رویم.
البته این رفتن منوط به آعلام آمادگی حداقل 5 نفر می باشد (ببینم 5 نفر پیدا میشن که هنوزم پای در راه داشته باشن ).
لباس گرم فراموش نشه.
محل جمع شدن اولیه: درب اصلی پارک جمشیدیه
زمان: ساعت 8 صبح جمعه 10 دی ماه 1389
صبحونه در ایستگاه چهار صرف خواهد شد. می تونید صبحونه به همراه بیارید ولی اون بالا نیمرو و عدسی های خوبی داره.
در صورتی که تشریف میارید کامنت بذارید تا منتظرتون بمونیم.
قرارم باش
یارم باش
جهان تاریکی محض ست
میترسم،
کنارم باش
شعر از خانم فریبا یوسفی.
مو مویُم
manam age bad az tahvile farda zende bemoona,miam
امیدوارم به همه خوش بگذره
امیرکبیر مثل همیشه زود تر از همه دانشگاه ها انتحانات رو شروع کرده و من از شنبه پشت سر هم 2 تا 2 تا امتحان دارم!
سلام
به به، رفیقم رفیقای قدیم، دمت گرم داوود جان
بنده هم به اتفاق بانو دوستان رو همراهی می کنیم.
یاعلی
man miam.
سلام
میام
سلام
منم ميام
سلام
منم میام.
salam…manam kheili doost dashtam ke biam….vali nemitooonam,dars o emtahan daram 🙁
khosh begzare be hameie doostan….
شهرزاد خانم، امتحان و درس و اینا که همیشه هستش ولی این کوه و این جمع همراهان همیشه نیستا؛ والا منم دوتا امتحان 1 شنبه و 2 شنبه دارم ولی میدونم که همین کوه رفتن کمکم میکنه که برا امتحان اماده شم، دیگه خود دانید.
🙂
شیطون مردم نشو، مسیج من رو هم جواب بده.
کدوم مسیج احسان جوون؟؟
من چیزی دریافت نکردم.
مرسی از همه دوستانی که تشریف آوردن. ممنون از آقا احسان؛ وعده و وعید های عملی نشده اش؛ کیک های خوشمزه و در نهایت رسوندن ما.
تشکر از حجت؛ که رفیقم رفیقای قدیم و جدید!! و خانم دشتی و معذرت خواهی بابت غر زدن های گاه و بی گاه.
ممنون از خواهران غیاثوند؛ که زودتر از همه اومدن و دیرتر از همه رفتن. مرسی بابت این همت بلند.
تشکر ویژه از خانم مهدا فروغی که ما رو با انرژی زایدالوصفشون ذوق زده کردند و بمب انرژی جمع بودن. 😉
اما محمد – خورزوخان – که رفیق قدیمیه و نیازی به تعریف من از خوبی ها و همراهیاش نداره، دمت گرم و سرت سلامت؛ خواه سلامت رو پاسخ گویند خواه نه.
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر شد
باقی همه بی خبری و بی حاصلی بود
آقا جان، شعر ما را می خوانی درست بخوان تنمان در گور نلرزد آقا جان
اوقات خوش آن بود که با دوست پسر شد
باقی همه بی خبری و بی حاصلی شد
D:
اووووووی عامو شعر ما رو دو در نکنا!! :دی
هان راستی در مورد اون وعده و وعید که گفتین، آقا الوعده وفا. من طبق قولی که داده بودم این لینک رو میذارم براتون:
😀
خیلی ممنون.جالب بود!
راستش قبلا اینو دیده بودم ولی خیلی وقت پیشتر!
شیب!بام! اینجا!…
خدا بیامرزدت ولی همین جوری روی ویبره باشی بهتره
خییییییییییییییییییییییییییییییییییییییلی ممنونم از اقا داوود بابت گذاشتن این برنامه فوق العاده(واقعا که خیلی حال داد) و از همه دوستانی که همراهیشون کردند
راجع به وعده و وعید اقا احسان ایشاا… برنامه بعدی جبران مکنن!!!(مگه نه؟!)
به من که خیلی خوش گذشت
سلام
روز خیلی خوبی بود , خیلی خوش گذشت.
ممنون از همه دوستان بابت همراهیشون و خوراکی های خوشمزه شون, تشکر از آقای ابوترابی بابت برگزار کردن این برنامه ی خوب.
سلام خیلیییییییییی خوش گذشت,از همه دوستان ممنون که در بین راه به من کمک کردند و منتظر من میموندند که بیام, باز هم ممنون:)
اینا چه گفیه! از اینکه خوب و با روحیه بالا اومدی و ما رو همراهی کردی واقعا ممنونم
بیتعارف روز خیلی خوبی بود. من هم از برنامه، هم از جمع لذت بردم. انشاءالله باز هم با هم اردو بریم. (البته من یه نموره زانوهام بیحس شده الان)
بعد این ساندوچی که محبوبه درست کرده بود خیلی توپ بود ها، من اونجا نخوردم آوردم خونه تازه دیدم در حد مکدونالده، مرسی واقعا. اون بچه فسقلی هم که با خودتون آورده بودین حالا درسته که رشتهش معماری بود ولی خیلی خوشاردو بود، از این به بعد هر اردویی این بود به من بگین حتما شرکت کنم. از داود(معماری دقتکن داود نه داوود) هم که این برنامه رو تهیه و تدارک دیده بود، من هم به نوبهی خود(!!) تشکر میکنم.
دست سایر اعضای باحال گروه: حجت، خورزوخان و غیاثوندز و گروه امپکس، نودال، تدارکات و الباقی عوامل هم درد نکنه.
ای ول، مک دونالدو خوب اومدی، واقعا ساندویچای ردیفی بودن. در ضمن یادت رفت از خانواده رجبی تشکر کنی.
بچه فسقلی!!!!!!!!!!!!!!
خوب بحثو عوض میکنینا!الان مسئله اصلی پیتزاست!
راستی عکسا یادتون نره!مرسی
بچه اگه به کامنتهای بالا توجه کنی میبینی که من به قولم عمل کردم حالا میمونه اون شرطی که شما باختی.
عکسها هم امروز دیگه فرصت نکردم ولی حتما آپلود میکنم.
ضمنا آیدی قبلیت رو خیـــــــــــــــلی خوب گذاشته بودی ها. یادم رفت بگم.
ببخشید آقا احسان دقیقا کدوم قولتونو میگین عمل کردین؟!و این چه ربطی به کامنتهای بالایی داره!بابا یه پیتزا ارزش این همه چونه زدنو نداره!کوتاه بیاین تو رو خدا!
لایک
واقعا حق با آقا داود بود;بیرون رفتن خیلی بهتر از تو خونه موندنه
من بالاخره شیتمو به یه جایی رسوندم!!!(واقعا برنامه امروز ارزش دو شب ;شب بیداری رو داشت)
بابا سالیان سال تجربه پشت کلام من نهفته است؛ ساعت ها تحقیق و رایزنی انجام میشه تا به صورت یه جمله در میاد و من میگم. منم این کتاب 500 صفحه ای بود در سه سوت ( حدود 45 دقیقه ) خوندم و منتظر فردام.
احسان جوون، درسته که خیلی معرفت به خرج دادی و اینا ولی صحبت از پیچیدن وعده وعیدات نکن که ناراحت میشم. یه شرطی بوده باختی؛
hichki khabari az man nemigire
سلام عَلِکم، حال شما؟
سلامتِن انشالله؟ کسالتی ندارِن؟
والدهتون چطورَن؟ رفع سلامتی شد؟
دربرنامه اي كه آقاي ابوترابي براي حسن ختام فعاليتاشون ترتيب دادن ما براي حسن مطلع شركت كرديم؛اميدواريم ادامه دارباشدبرنامه هايي اينچنين پرانرژي وشاد
آقا احسان نوش جان:-)راستي تا خونه هم سالم سالم رسيدما;-)
خدا رو شکر 😉 رفتم یزد گوسفنده رو قربانی میکنم حتما.
داود خانواده رجبی یعنی کیا؟ بعد شرط رو که تو و معماری باختین، میخوای جر بزنین حالا؟!!
مهدا واقعا یک پیتزا ارزش نداره، یعنی صادقانه میگفتی هوس پیتزا کردم برات میخریدم. چرا متوسل به کذب میشی؟!!!
ای بابا!!
من همین الان از سر جلسه اولین امتحان اومدم؛ سه چهار سالی میشد که امتحان به این خوبی نداده بودم؛ همه اش هم از اثرات این برنامه می دونم.
احسان جوون، من و معماری هوس پیتزا کردیم؛ حالا کی باید این پیتزاهه رو بخوریم؟؟ (حالا ببینم ما جر می زنیم یا تو؟؟ )
ولی آقا ما همین جوره قبولت داریم.
خدا رو شکر!اتفاقا منم امروز صبح امتحانمو عالی دادم(البته به لطف دوستان بغلی) منم همین(همه.همون.هر.اون و…)جوره آقا بزرگو قبول دارم!
به به، به به؛ یعنی الآن فهمیدم که من بازم خیلی دیر رسیدم;-)
از همه دوستان ممنون بخصوص داود عزیز که باز هم به من ثابت کرد، رفیق هم رفیق های قدیم… دست گل همگی درد نکنه
اما فیلم پایانی هم عجب فیلمی شد، در اولین فرصت میدم ببینین
در مورد وعده وعید و اینا هم والا من اینقد محو در و دشت و کوه بودم(آخه یک سالی بود اینجوری حال کوهی نکرده بودم) که خیلی حواسم به اینا نبود؛ ولی بالاخره هرکی هرچی گفته، نگفته، وعده داده، نداده، خورده، نخورده، و…. بهتره بهش عمل کنه که دعای خیر پشت سرش باشه;-)
راستی با توجه به افراد حاضر می توان قسم خورد که هنوزم دود از کنده بلند میشه…:-)
بازم ببینمتون، دست حق یارتون
یاعلی
دوستان بسیار بسیار عزیز سلام
خدا رو شکر که به همه تون خوش گذشته . خیلی خیلی خوشحالم که روحیه تون عوض شده. البته ما به خاطر پارسا نمی تونستیم بیاییم. ولی دفعه بعد من و محسن هم شیفت می شیم و یکی یکی میاییم یه هفته من . یه هفته محسن . نوبتی. خیلی دلم برای محبوب و حجت هم تنگ شده . ولی خوب نمی شد واقعا.هانیه هم همین طور . ارادت هم که به آقا داوود و محمد آقا دارم. مهدا هم که عشق خودمه . آقا احسان را هنوز خوب نمی شناسم . ایشالله در برنامه های بعدی آشنا می شیم . در کل کاش می بودم . ولی توصیفاتتون خیلی خوب حسی بهم داد.
مرسی!!
جدا!!!!!!!!!!!!
صادقانه بگم هوس چی کردم؟!(پیتزا رو نمیگما!خریدنی نیستش!فروشی هم نیست!)
مام دلمون برات تنگ شده سمانه جان برا پارسا که دیگه هیچی;-) هواکه بهترشددیگه همه باهم بیاین
دهه!آقا جون! عکس ها چی شد په؟!
راستی من از همه دوستانی که در جریان تشبیه گوسفند و الاغ قرار گرفتن از طرف خودم و آقا جون واقعا عذر خواهی میکنم!(آخیش راحت شدم!)
من یه پیشنهاد بدم؟
یکی از شما ها که این قدر بچه باحالین مسئول می شدین ، علی الحساب تا این شورای مرکزی جدید سرو سامان بگیره برنامه بعدی کوه یا هر جا دیگه را ست می کردین ، که وقتی میایم به ماهم خوش بگذره البته دفعات قبل هم خوش می گذشت .
پر کردن جای آقا داوود واقعا کار سختیه…..
لطف داری امین جان؛
سلام
آقا خيلي خوب بود
جاي اونايي كه نبودن هم خالي
وانايي كه ما را كاشتند و نيومدند
يه شبه سرما خوردند يا ساعت 12 زنگ زدند گفتند نمياييم
حسابشون جدا
من ميمونم اونا و يه دمپايي ابري
😀
از همه دوستاني كه بساط صبحانه به اون مفصلي را تدارك ديده بودند نيز ممنون
خواهش میشه، من متعلق به …
در صورتی که پیتزای ما داده نشه:
اتاق تمساح ها
هستی.
اینجا رو خوب اومدین!
تهدید میکنی؟ نه جدی میخوام ببینم من رو تهدید کردی الان؟
@داود: اول بگو خانواده رجبی کیان؟ بعد من پیتزا هم بدم سر یه اردویی چیزی میدم. فکر نکن مثلا میام پاتوق پیتزای تو رو حساب کنم شکمو!
@مهدا: تشبیه الاغ و گوسفند چی بود؟ بعد هوس چی کردی؟ ببین باید از دست ما بربیاد ها.
اون لینک شیب رو بالا گذاشتم ها.
شما عکس ها رو برام بفرستین
تا من جوابتونو بدم!
http://picasaweb.google.com/ehsanope/obUntK?authkey=Gv1sRgCKm_2vOxl5-xzQE&feat=directlink#
احسان جوون؛ یادمه توی اکثر برنامه های تلویزیون ( زمانی که سریال می دیدم ) انتهاش از خانواده رجبی تشکر شده بود، منم گفتم حالا که از همه تشکر کردی از این یکی هم تشکر میکردی.
خورزوخان نمیخواد زحمت بکشی؛ دمپایی ابری!!
بی خیال آقا داود!
نظرتون راجع به گرز و چماق چی چیه؟! یا پتو و متکا(پتو بازی خودمون)؟!
با پتو مخالفم ولی گرز و چماق (چماق و هویج) موافقم. اقدام شود
حالا یه بار نیومدما …..کاری کنید که دماغم حسابی بسوزه ها
دقیقا همینو میخواستیم!!!
eeeeeeeee
بجاش حواستونو جمع میکنین که دیگه هیچ برنامه ای رو از دست ندین!!!مگه نه؟!
از اون لحاظ؟
بل……………….ه
البته یه بدیش هم این بود که با شما آشنا نشدم.و دو دوست دیگر.
حیف شد
me too.
😉
منم با محمد امین موافقم!
آقا داود کار خودتونه!لطفا!
مرسییییییییییییییییییییییی!معرکه بود!
آقایون و خانم ها آهتون منو گرفت؛ الان از سر جلسه امتحان دوم میآم؛ این سه چهارسال امتحان به این بدی نداشتم؛ خطر افتادن به شدت احساس میشه، فکر کنم دلیلش اینه که دیروز کوه نرفتم. 🙁
مادر جااااااااان
اقالهی مقاله کن به قول کردان.
چییییییییییییییییی؟!ببخشید نمیتونم بخونمش؟!
eghaleye maghale i.e. publishing paper
پروفسور کردان تو جلسهی استیضاحش میگفت.
مطمئنم که پاس میکنید!(چرا از دوستان بغلی کمک نگرفتید؟!)
دقیقا منظورتون از آقایان و خانم ها کیان؟!
آقا داود هفته دیگه امتحان ندارین؟!برنامه بیرون رفتن چی؟!
لطفا اگه برنامه ای داریم زودتر اطلاع بدین!
شرمنده همه دوستان هستم ولی شورای مرکزی بایستی مسئوولیت اینکار رو بر عهده بگیره.
نمیشه این دفعه دیگه رو کوتاه بیاین!!!
بابا فعاليت………!
ايول….
اما عجب كئهي رفتيما;-)
داود میلهای من رو جواب نمیدیا.
چه میلی؟ چه کشکی؟
dawoodabootorabi@gmail.com
سلام
خدایی یه کوه رفتین کلی حرف زدین.
خوندنش خیلی وقت گیر ه ولی انرژی زا هست.
خوشم اومد حسابی
bye
کلی کارهام عقبه ولی این بارونه و هوای تر و تمیز بعدش و آسمون صاف جمعه بدجوری آدم را هوایی مُکنه. خلاصه چمن خش است و هوا دلکش است و مِگِد چه کُنِم حالا؟