در مقدمه اول این جمع بندی حاصل شد که از منظر استاد مصطفی ملکیان، زندگی آرمانی سه مولفه اساسی دارد. خوبی، خوشی و ارزشمندی. حال این سوال مطرح می شود که آیا حصول این زندگی آرمانی ممکن است؟
2-امکان حصول زندگی آرمانی؟
بنا بر نظر استاد، بخشی از زندگی آرمانی در اختیار ما و بخشی دیگر خارج از اختیار ماست. آن بخشی که خارج از اختیار ماست به دو قسمت تقسیم می شود. وجوه تراژیک و نهادهای اجتماعی. در ابتدا به معرفی این دو پرداخته و در نهایت ادعای پروژه عقلانیت و معنویت را مطرح می کنیم.
1-2-وجوه تراژیک زندگی آدمی
بخش اول از اختیار آدمی بیرون است چون از اختیار تمام آدمیان بیرون است. این بخش از زندگی آرمانی را استاد به “وجوه تراژیک” زندگی تعبیر می کنند. در این وجه زندگی، حصول زندگی خوب، خوش و ارزشمند برای آدمی مقدور نیست به سبب انسان بودنش. اگزیستانسیالیستها سخنانی به غایت خواندنی در این باب دارند. وجوه تراژیک از منظر این متفکران یعنی ابعادی از هستی که تغییر نیافتنی اند با وجود آنکه آدمی خواهان تغییر آنهاست. این وجوه تراژیک در زندگی نمونه های متنوعی دارند. یکی از مهمترین وجوه تراژیک زندگی آدمی، مرگ است. مرگی که گریزی از آن نیست و دیر یا زود آدمیان را در کام می کشد. مرگی که در تضاد اساسی با میل به جاودانگی آدمی است و مرگی که آن اندازه برای بشر از ابتدا اساسی بوده است که برای آن فلسفه ای خاص بنا نهاده شده؛ “فلسفه مرگ”. وجه تراژیک دیگر “درد و رنج” است. یاسپرس “درد و رنج” در عالم را به دو دسته تقسیم می کند. 1- درد و رنج خود عالم و 2- درد و رنجی که خودمان ایجاد می کنیم. براستی آیا از درد و رنج معنای اول می توان رها شد؟
” و لقد خلقنا الانسان فی کبد ؛ و ما انسان را در رنج آفریدیم.”
وجه دیگر “تنهایی” است. به قول شوپنهاور جهان اقتضای عمیق کردن روابط انسانی را ندارد و این گونه است که آدمی همیشه تنهاست. تنهایی که هیچ مفری از آن نیست. تنهایی که شاید وسایل ارتباط جمعی بدان دامن زده است!
وجه تراژیک دیگر زندگی آدمی “عدالت” است. عدالتی که انسان شدیداً طالب آن است اما هیچگاه به آن نمی رسد. عدالتی که همواره با دیدن صحنه هایی آن را به یاد می آوریم. با دیدن کودکی که در کشوری یا منطقه ای فقیر بدنیا می آید و مقایسه آن با کودکی که در خانواده ای مرفه زاده می شود! با دیدن مردمانی که در کشوری غمزده پای به عرصه حیات می گذارند و مردمانی دیگر که در کشوری شاد زاده می شوند! و مساله بدینجا ختم نمی شود که مساله بغایت عمیق است. راه حل بشر برای عدالت چیست؟ “قانون”. اما اگر فکر کنیم قانون خود فی نفسه ناعادلانه است. به فرض می گوییم اگر کسی دزدی کرد باید فلان کار را با او کرد. اما آیا می توان برای اشخاص گوناگون که به انگیزه های گوناگون دزدی کرده اند حکم یکسانی صادر کرد؟
آری، مساله فوق العاده عمیق است و باید پذیرفت که این جهان مشحون است از خطاهای قابل اصلاح! خطاهایی که باید بدان تن داد و آن را پذیرفت. شعری از حافظ شیرازی شفا دهنده زبان ابتر من است:
“پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر شوخ خطا پوشش باد!”
2-2-نهادهای اجتماعی
“نهادهای اجتماعی” بخش دومی است که از دایره اختیارات آدمی خارج است. نهاد خانواده، نهاد سیاست، نهاد تعلیم و تربیت، نهاد دین و مذهب از جمله ی نهادهایی هستند که بر زندگی ما آثار گوناگونی نهاده و علاوه بر آن تا حد زیادی خارج از اختیار ما هستند.
3-2-ادعای پروژه فکری مصطفی ملکیان
ادعای پروژه فکری مصطفی ملکیان آن است که به کمک “عقلانیت و معنویت” می توان در حوزه عواملی که در دایره اختیار آدمی هستند به زندگی آرمانی نزدیک شد.
در نوشته بعدی به معرفی “عقلانیت” و “معنویت” پرداخته می شود.