حکمت بی قراری

باور دارم که “کیفیت زندگی افراد وابستگی تمام دارد به میزان لحظاتی که آرامش دارند.

آلن واتس، دین شناس و الهی دان بزرگ عصر ما کتابی دارد با نام “حکمت بی قراری” (the wisdom of Insecurity) که انتشارات تهران آن را منتشر کرده است. در این مختصر به تفاوت “عقیده” و “ایمان” از منظر ایشان می پردازم و آنگاه اثر این دو نگاه را بر مقوله آرامش نشان می دهم. به نظر ایشان “اعتقاد” و “ایمان” در غالب موارد با هم خلط شده اند، در حالیکه این دو کاملاً با هم متمایزند. اما سوال اصلی در اینجاست که چه تفاوتی میان “ایمان” و “اعتقاد” وجود دارد؟ بر اساس تعریف ایشان :

صاحب اعتقاد کسی است که می گوید جهان همان گونه است که من باور دارم و

صاحب ایمان کسی است که می گوید من باید جهان را آهسته و پیوسته بهتر بشناسم. به بیانی دیگر صاحب ایمان می گوید هر عقیده ای که دارم، منزلگاهی است در راه رسیدن به حقیقت. حال از آنجا که هیچ گاه خودم را در مقصد احساس نمی کنم همیشه حاضرم که حرکت کنم و این یعنی آمادگی برای تغیر عقیده. به تعبیر ایشان belief clings, but faith lets go ، “عقیده می چسبد اما ایمان رها می کند.”

حال تاثیر این دو نگاه بر زندگی آدمی چیست؟ در نگاه اول من طالب امری ثابت هستم فلذا هر چیزی که این امر ثابت را به خطر بیاندازد من را مضطرب می کند. اگر دغدغه من این باشد که آنچه دارم دست نخورده باشد، چون علل و عوامل بیشماری وجود دارد که این ثبات را بهم می زند لذا من دائماً مضطرب و مشوش خواهم بود. اما در نگاه دوم چون من طالب قرار نیستم هیچ چیزنمی تواند آرامش مرا به هم بزند. این گونه است که او عنوان کتاب را “حکمت بیقراری” می نهد. فرد مومن از نگاه واتس به هیچ عقیده ثابتی دلبستگی ندارد و همواره عقاید خود را نقد می کند و طالب بی قراری است و این طالب بیقرار شدن او را آرام می کند.

نکته 1) بی جهت نیست که بزرگان ما همواره توصیه می کردند که به هیچ چیز و به هیچ کس دل نبندید. دل بستن آدمی را مضطرب می کند.

نکته 2) مولانا:

جمله بی قراریت از طلب قرار توست / طالب بی قرار شو تا که قرار آیدت

منتشرشده توسط