چکیده بخش اول : نشان دادن وجه تمایز فیسلوفان قرون وسطی و عصر جدید
2- اندیشه های فلسفی بیکن
1-2-کتاب احیاءالعلوم
بیکن علی رغم مشغله کاری فراوانی که داشت بر آن بود که اندیشه های خویش را در شش کتاب به رشته تحلیل درآورد. اما روزگار به او فرصت این مهم را نداد. تنها دو کتاب اولش نوشته شد و مابقی چهار کتاب دیگر ناتمام ماند. در کتاب اول که “احیاء العلوم[1]” نام دارد این اندیشه را به میان می آورد که رشد زندگی عقلانی در اروپا مدت مدیدی است که متوقف گردیده است. سپس این راهکار را ارائه می دهد که برای عبور از این رکود فکری افراد باید دنباله روی کور از گذشتگان را ترک گفته و روشهای نوینی را در عرصه تفکر به کار گیرند. ساده ترین راهکار او این است که افراد چشم ها و فکرهای خود را به آنچه پیرامونشان است باز کنند و امور را در صورتیکه خود آنها را تجربه کرده اند بپذیرند. بیکن قبل از ارائه راهکار خود به صورت دقیق، معرفتهای کاذب روزگار خویش را مطرح می کند.
2-2- معرفتهای کاذب[2]
بیکن به سه باور غلط که به اشتباه دانش و معرفت گفته می شود اشاره می کند. اولین باور غلط را او دانش خیالی[3] نامگذاری می کند. عرضه کننده این نوع معرفت کاذب در جامعه آدم های فریبکار و زبان بازند که باورهای دروغین خود را به عنوان دانش حقیقی معرفی کرده و علاوه بر آن اجازه هیچگونه نقدی هم بر آن نمی دهند. این معرفت کاذب عموماً توسط افراد زودباور و ساده لوح مورد قبول واقع شده و بعنوان معرفتی بیچون و چرا نزد آنها پذیرفته می شود. در اندیشه بیکن می توان به کیمیاگری، سحر و جادو از مصادیق دانش خیالی اشاره کرد.
دومین معرفت دروغین را بیکن معرفت جدلی[4] نام می نهد. عرصه کننده این معرفت کاذب در جامعه پیروان فلاسفه یونان باستان، متکلمان و پیروان مدرسی[5] هستند. به نظر بیکن هدف این افراد رسیدن به علم و درکی جدید و عمیق نیست. بلکه تنها هدفشان منازعه های بی پایان و بحث های کلامی بیهوده است که هیچ نتیجه ای جز اضمحلال استعدادها ندارد.
معرفت ظریف[6] سومین و آخرین معرفت کاذبی است که بیکن از آن نام می برد. افراد این گروه بیشتر به دنبال کلمات اند تا مفاهیم و از کلمات ثقیل استفاده می کنند بدون آنکه به عمق آنها پی ببرند.
به نظر نگارنده می توان گفت که بیکن علوم را به طور ضمنی به دو دسته علوم مفید و علوم مضر(گمراه کننده) تقسیم کرده است. از منظر بیکن علوم مضر دارای دو مشخصه بارز هستند. اول اینکه نتیجه خاصی از آنها استخراج نمی شود و دوم اینکه این معارف کاذب استعداد افراد را هدر می دهد.
پس از معرفی دانش های کاذب توسط بیکن، او به معرفی اندیشه پیشرفت می پردازد. شاید پر بیراه نباشد اگر بگوییم که ایده پیشرفت در تمام زمینه های فن آوری از بیکن آغاز شده است. بیکن در کتاب احیاء العلوم دانش را نوعی قدرت می داند و ذکر میکند که اختراعات جدید فن آوری و اکتشافات مکانیکی که از دانش استخراج می شود، عامل پیش برنده تاریخ است.
در ادامه او دانش بشری مفید را به سه دسته تاریخ، شعر و فلسفه تقسیم بندی می کند. تاریخ آن دسته از علوم است که به حافظه مربوط است، شعر معرفتی است که به قوه تخیل و فلسفه دانشی است که به قوه تعقل ارتباط دارد. سپس بیکن می گوید که برای رشد علوم بایستی به فلسفه و فیلسوفان اهمیت داد. شاید در ابتدا انگیزه تقسیم دانش به این سه دسته نامعلوم باشد ولی نتیجه بدست آمده از این تقسیم بندی کاملاً واضح است. برتر نشاندن حوزه فلسفه نسبت به دو حوزه دیگر معرفت.
[1] The Great Instauration
[2] The Distempers of Learning
[3] Fantastical learning
[4] Contentious learning
[5] Scholastic
[6] Delicate learning