12 دیدگاه در “دوران جدید”

  1. حامد جان،
    همانگونه که حضرتعالی اشاره کرده اید، این نظر یک نظر کاملا شخصی است ولی بر این باورم که از این دو گزاره نتایج کلانی استنتاج می شود. امیدوارم که بتوانم در نوشته های مبسوطی نتایج بزرگ این دو گزاره را نشان دهم.

  2. به نظرتون درسته نتیجه تامل خود و یا نتیجه گرفته شده از کتابی رو نکته وار بنویسیم که معلوم نیست چند نفر حتی نتیجه و عبارت هاش و یا ربط شون رو فهمیده باشند

  3. من و احتمالا ما اینجا هستیم که نتیجه تاملات، تفکرات و مشاهدات خود را در اینجا بیاوریم. نخست، من با شناختی که از علیرضا دارم، این مسلما عصاره چندین ده ساعت مطالعه است و باز این اطمینان رو دارم که دخل و تصرفی در اصل قضیه انجام نشده است. دوم، تا اینجا که من یکی حداقل از این گزاره بندی ها حض کافی رو برده ام تا این متن های بی در و پیکر و سنگین فلسفی که خواننده عادی رو بیشتر منزجر می کنه تا جذب. از علیرضا می خوام که ادامه بده و گویی ما در هجمه وسیعی از اطلاعات در 021 قرار داریم که حالا این پست ها مخل کار این سایت باشه. سوم، همین گزاره های به ظاهر ساده ( وقتی به زبان ریاضی است) من یکی رو علاقمند کرد که ببینم این فلسفه چیه؟ و اگه حتی من در این راه تنها باشم هم علیرضا رسالت خویش را به انجام رسانده است و اگر افراد دیگه ای هم به این سمت جذب شده باشند که فبهاالمراد. چهارم، حتما شما وقتی نوجوان بودید کتاب دنیای سوفی رو خوندد، اگه دیده باشد اونجا نویسنده اول سوالا رو مطرح می کنه، بعد فکر سوفی رو میگه و بعد جواب رو. اینجا هم اگه ما این سه مرحله رو طی کنیم و نترسیم از سوال کردن، ربط این گزاره ها به هم معلوم میشه.

  4. به حمیده خانم:
    از نقد شما بسیار سپاسگزارم. امیدوارم بتوانم در نوشته های بعدی
    اولا دغدغه خودم را از اینگونه نوشتن توضیح بدهم و
    ثانیا نتایج کلان دو گزاره فوق را “تا حدی که امکان دارد” تبیین نمایم.

    به داود جان:
    ” در دو چشم من نشین ای آنکه از من، من تری
    تا قمر را وانمایم کز قمر روشن تری
    جلوه کن در باغ تا ناموس گلشن بشکند
    زانکه از صد باغ و گلشن، خوشتر و گلشن تری”

  5. می خوام منظورم رو از کامنت گذاشتن روی پست های مختلف بگم:
    من تا پستی برام جالب نباشه که کامنت نمی گذارم هرچند اکثر پست ها رو می خونم این پست “علیرضا ی شما” که من هم به ایشون ارادت دارم یکم جالب بود در واقع یک جور هایی ادامه ی ÷ست یک جمله ای چند وقت پیش بود ولی حرف من اینه اگر یک کتابی روبر اساس دغدغه ی فکریی خوندن
    ویا یک کتابی یه علامت سئوالی باعث شده ایشون تا آخرش رو بخونن و حتی باعث شده کتابای دیگه یی رو هم بخونن
    به نظر شما(داوود,علیرضا و بقیه) اینکه همون علامت سواله رو به زبانی ساده اینجا مطرح کنند و حالا اگر خواستن نتیجه ها و چیزایی که خودشون فهمیدن رو توضیح بدن
    این جذابیتش بیشتره یا اینکه مثلا من بیام اون نتیجه ها رو حاضر و آماده دو جملش کنم بنویسم توی پست!

  6. باور بفرمایید فهمیدن متن شما از متون فلسفی پیچیده تره.

  7. ای بابا
    مثال می زنم
    فکر کنید شما دارید یه کتاب فلسفی می خونید و یه جورایی دستگیرتون میشه که این فیلسوف ها به این نتیجه رسیدن که چقدر زبان مهمه این زبان که باهاش شما فکر می کنید
    این زبان که شما باهاش استدلال می کنید و میان نظام استدلالیتون رو بر اون پایه می گذارید و این زبان که ……
    چه جالب نه
    بعد میگن چه خوب بود یه زبانی داشتیم که محدودیتی نداشت
    چه میدونم خیلی ها راه افتادن ببینن این زبان هایی که مردم مختلف دارن تو چه زمینه ای یا به عبارتی چه چیز رو راحت تر بیان می کنه یا می رسونه از این حرفا
    می دونید خلاصه ی همه این تلاش ها و کار ها چی میشه
    که
    “زبان شفاف نیست”

  8. خوب اینجور گفتن بهتره یا اینکه فقط بنویسم “زبان شفاف نیست”

    1. به نظرم:
      ” گر صبر کنید ز غوره حلوا ساخته مشه ”
      در بند چهارم کامنتم گفتم زمانی برای طرح مساله، زمانی برای اندیشیدن در موردش و زمانی برای پاسخ گویی.

  9. این زبان شما اصلا شفاف نیست!! یه جوری صحبت کنین ما هم سر در بیاریم

  10. فکر میکنم منظور هر سه تاتون (علیرضا، حمیده خانم و داوود) یکیه منتها طریقه رسیدن به هدف فرق می کنه! احساس میکنم علیرضا میخواد خواننده رو وادار کنه به فکر کردن درباره موضوعاتی که با یکی دو جمله بیانشون میکنه و اونا رو (بقول داوود) تو پستها یا کامنت ها به چالش بکشه!

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.