مرگ ِ سرخ

شب است. شبِ اربعین حسینی. خواب از چشمانم گریخته است. ناگاه به یاد شعری می افتم که یکی از دوستان پدرم در شبِ عاشورا، در میانه بحثی برایم خواند.

“ز خون سرخ شهیدان کربلا خوشدل / دهان غنچه و دامان لاله رنگین است

نه ظلم کن به کسی، نی به زیر ظلم برو / که این مرام حسین است و منطق دین است

حسین مظهر آزادگیّ و آزادی است / خوشا کسی که چنینش مرام و آیین است

بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است / که مرگ سرخ به از زندگیّ ننگین است”

و چه زیبا حکایت عاشورائیان در این ابیات آمده است. ظلم نکردن و زیر بار ظلم نرفتن. و چه تفاسیر دهشتناکی اند تفسیرهایی که آزادگی و ستم ناپذیری حسین بن علی را با جنگ پرستی برابر می نهند. حسینی که در محاصره ی شمشیرهای آخته و دشمنان برافروخته به گرمی و نرمی می گفت: “اگر دین ندارید، آزاده باشید.” و دریغا که دو راه بیشتر پیش پایش ننهادند: مرگ یا بیعت. و او دلیرانه “مرگ سرخ” را بر “زندگی ننگین” ترجیح داد تا برای ما به یادگار بماند که “الموت خیرٌ من رکوب العار”

منتشرشده توسط