با سلام.
سينماي جنگ هميشه واسه من جذاب بوده،مخصوصاً كارهاي آقاي حاتمي كيا و در اين بين اخراجي ها(يك) به نوبه خودش تونست نظر منو جلب كنه,شمارو نمیدونم.
چند روز پيش بطور اتفاقي و خيلي بي ربط يه ملاقات با آقاي مسعود ده نمكي در كلاسمون داشتيم كه خلاصه اونو واسطون ميگم چون كامل حرفاشونو ضبط ندارم و حافظمم اينقدر قوي نيست و مهمتر از اون از حوصله دوستان خارجه بطور گزينشي و بيشتر نقل به مضمون خلاصه ملاقاتو ميگم
اين بچه آذربايجان كه در 16 سالگي به جبهه رفته بود سال 69 بعد از جراحت در جنگ برميگرده سر درس و مشقش و ليسانس علوم سياسي شو از دانشگاه آزاد ميگيره و تو سه چهار تا مجله از جمله شلمچه! کار ميكرده تا اينكه يه دفعه كارگردان ميشه!
خودشو يه منتقد ميدونه و دليل رد پيشنهاد وزارت فرهنگ و ارشاد از طرف م.ا رو همين مدونه كه”ما رياست شمارو نميخوايم به همين پادشاهي قانعيم يعني تا كسي وارد يه سيستم نشده ميتونه از بيرون انتقاد كنه و آرمان گرا باشه. كسي كه وارد شد ديگه اعتماد مردم ازش سلب ميشه چون فكر ميكنن واسه رسيدن به اينجا اون حرفارو زده”
در مورد اينكه چطوري آرمان هاي انقلاب با خواسته هاي جوانان همراه كنيم گفت” برای تغییر سیاسی راه های مختلف وجود دارد.اگر ساختار ها و بنیان هاعوض شود میشود انقلاب ولی اگه عوض نشود همان اصلاحاتی است که الان ازش نام میبرند حتی در کودتا نیز ساختار دچار تغییر نمیشه فقط هیئت حاکمه عوض میشه.و انقلاب ما یک انقلاب “مادر” بود که هم فرا منطقه ای بود و هم ساختار ها و بنیان ها و حتی آدم ها عوض شدن!”
” يه انقلاب وقتي ميتونه پويا باشه و بعد از چند سال به رخوت نيفته كه ورودي،خروجي داشته باشه و آدماي جديد و روشنفكر با ايده هاي جديد بيان و زایش داشته باشه و اگه سیستم بسته باشه و یه سری هیئت حاکمه ثابت داشته باشه دچار رخوت میشه و اگه نسل جدید با همون آرمان ها پرورش پیدا کنن باعث شکوفایی میشه وگرنه همون نسل جدید میشن ضد انقلاب!”
“علت ناکار آ مدی سیستم نظام ما اینه که خواستیم با ساختار های قدیم نیاز های امروز رو جواب بدیم و به روز نیست”
در جواب اين سوال كه علت گرايش جوانان به غرب اين ميتونه باشه كه بزرگان ما فقط حرف ميزنن و عمل نميكنن گفت” منم جمله ارعيه علي الدين ملوكهم را قبول دارم ولي منظورم از حاکمان همه روشنفكراست!
(بريم سراغ سينما )
در جواب اين سوال كه اخراجي هاي دو مثل يك نبود و فقط واسه گيشه اومده بود گفت:”شما دوتا بچتون مثل هم نميشن!(چه مثال قابل تاملی) ….. و اين گيشه هم فحش نيست كه مدام بزنيم تو سر فيلم چون فيلم هاي بزرگ هاليوودي فيلم هايي هستن كه فروش خوبي داشته باشن” و در اِدامش بحث هاي هميشگي كه من آخرش نفهميديم سينما فرهنگه ،صنعته ،تفريحه محل قرار سمپادیاس يا رسانه است ولي بعدش در جواب اينكه چرا فيلم معناگرا جايگاهي نداره حرفاي بدي نزد ” سينماي معنا گرا به اين معني كه سينمايي كه حرفاي قلنبه بزنه ،معلومه همه نميفهمن و مخاطب خاص داره و اين موج روشنفكري به این ترشی تو هرچي بياد خرابش ميكنه مثل مقایسه شعر نو با شعرای هزار سال پیش مولانا که با اینکه ساده تره ولی دارای معانی عمیق عرفانیه(يا اون نقاشي هايي كه تو كاخ سعد آباد ديديم!)در صورتي كه سينما بايد با زبان ساده و همه فهم حرف بزنه و حرفاي اساسي شو با ضمير ناخود آگاه مردم بزنه مثل ماتريكس يه فيلم جذاب كه عقايد صهيونيست ها رو درمورد موعودشون بيان ميكنه بدون اينكه ما متوجه بشيم.”
در مورد اخراجیام گفت”منم با زبان ساده یه سیرصعودی که کم کم میرسه به اون از خود رها شدن و میدون مین و اونجا که جواد هاشمی میگه اگه اینارو اخراج کنین منم باید اخراج کنین اگه این هدایت نشدن مشکل منم نهیب به مسئولان که باید خودشونو تنبیه کنن و خودشونو بشکن همونطور که جواد هاشمی خودشو تنبیه میکنه.”
در مورد اخراجی های سه بگو؟” دارم مینویسمش”
در مورد چیه”نمیشه لو داد ولی مربوط به آدمایی که بعد جنگ رفتن سر کار و هر کدوم یه کاره ای شدن حالا فکذ کنین و حدس بزنین!!”
مثل آژانس شیشه ای؟آیا شمام میخاین مثل حاتمی کیا مردمو گروگان بگیرین و بعد هرطور دوست دارین فیلمو تموم کنین؟
“شاید ولی به جای مردم ,مسئولین باید باشن!! البته با فضایی که الان بوجود اومده و مثل اوایل انقلاب شده که هر حرفی برداشته خاص میشه باید ببینم چقد جرات میکنم پیش برم.”