یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد // دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست // خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
کس نمیگوید که یاری داشت حق دوستی // حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد
لعلی از کان مروت برنیامد سالهاست // تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار // مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکندهاند // کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد
صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست // عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت // کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش // از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد
(لسان الغیب حافظ شیرازی)
نکته سربسته چه دانی خموش
روزهای سخت میگذرند، اما آدمهای سخت میمانند.
سلام دوست عزيز ، وبلاگ خوبي داريد ، خوشحال مي شم به منم يه سر بزنيد :
http://www.truelove12.blogfa.com