اسرار الهی

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد // دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست // خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد

کس نمی‌گوید که یاری داشت حق دوستی // حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد

لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست // تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد

شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار // مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد

گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند // کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد

صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغی برنخاست // عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد

زهره سازی خوش نمی‌سازد مگر عودش بسوخت // کس ندارد ذوق مستی میگساران را چه شد

حافظ اسرار الهی کس نمی‌داند خموش // از که می‌پرسی که دور روزگاران را چه شد

(لسان الغیب حافظ شیرازی)

منتشرشده توسط

3 دیدگاه در “اسرار الهی”

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.