بدون شرح!!!

تقریبا دوسالیه که به یک سمپادی تمام عیار تبدیل شدم. البته مرا با الفاظ چُوریک ،هشتاد و خیلی و ……هم مورد لطف و عنایت قرار میدهند آن دوستان.
سمپاد در بزرگ شدن من نقش مهمی داشت.و البته در موفقیت من (بابا آدم موفق!!!!).
یه جورایی شاید بشه گفت سمپاد خانواده ی دوم من بود و همچنان هست.دوستان خوبی پیدا کردم که نمی دانم آیا دوست خوبی برایشان بوده ام یا نه؟
خوب بریم سر اصل مطلب :


یازده فروردین امسال هم گذشت البته با این تفاوت که دوستان غزیزی که سال قبل شما را نمی شناختند امسال افتخار آشنایی با شما را داشتند.
به علت اینکه شما در ایام نوروز مشغول تذریس و این گف و گوفا هستید خیلی در جریان کارها نیستید ولی به عنوان انتظامات مسئولیت قبول می کنید(چه قدر هم که احساس مسئولیت کردید، کم مانده بود خودتونو به عنوان مخل نظم شناسایی کنند)
در در روز مراسم که روز بعد از تولد شماست،ههچنان تبریک دریافت می کنید از ایرا،اورا!!!!
و همچنین قبل از شروع مراسم دست به عملیات پرتاب هیرسا میزنید که دو عدد تلفات کله و هیرسا در پی دارد.از درست کردن کلیپ به کمک بعضیا هم که نمیخواد چیزی بگید چون همچنان مدیر دبیرستان پسرانه در اولین عکس مات و مبهوت مانده است که آیا این جماعت بوقلمون همان دانش آموزان ماخوذ به حیای من هستند یانه؟
از بدو ورود افراد به استقبالشان می روید تا اینکه یکی از دوستان کل ناحیه قاسم آباد(تلفظ درست:غاسم آباد) را نورانی می کند.
البته این دوست عزیز یک پارچه قرمز رنگ به گردن خود آویزان نموده بودند که نشان از نفوذ فرهنگ غربی در جمع اصیل سمپادی داشت.
البته دوست عزیزی هم که چندی پیش عازم لندن شده بود نیز ملاقات می کنید و با خود می گویید :این خو 4 ماه پیشتر ایرون بود!!!نکنه از دانشگاه درش کردند؟ولی بلافاصله متوجه اشتباه خود می شوید چرا که ایشون المپیادی هستندو المپیادی ها هم که کلهم خفنن.
در قسمت اول برنامه دوستان راحله افتخار آشنایی با شما را داتشتند. و در قسمت آنتراک هم افتخار دادید و با راحله بستنی خوردید ولی حیف که جماعت هشتاد و ششی به ظر ف بستنی شما هجوم آوردند و چیزی از آن باقی نماند.
در قسمت دوم برنامه هم که سخنران گروهتان صحبت میکند و…..
بعد از مراسم هم که حدود 3 تا 4 گیگ عکس گرفتید که هنوز هیچکدومش به دستتون نرسیده…
تازه بعد از اون هم با ملت شریف و شریفه سمپاد به کورس و اینا مشغول میشوید و
بعدش که الان باشه کلی درس دارید که نخوندید و کلی تمرین که باید شنبه تحویل بدهید …….
ولی شما در حقیقت در حال نوشتن خاطرات یک جشن به یاد ماندنی هستید و این کمی عذاب و جدان شما را تسکین می دهد.

منتشرشده توسط

یک دیدگاه در “بدون شرح!!!”

  1. خداي نكرده منظورت از جماعت بوقلمون ما كه نبوديم!!!؟

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.