قسمت اول

بسمه تعالی

٭ما همیشه دوست داریم بر خلاف جریان آب شنا کنیم…و دستگیر کسانی باشیم که جریان برایشان غلبه کرده…

٭این است سرگذشت من٬ سخن دیروز و امروزم:

سعی کن غرورت را برای دلی بشکنی و نه بخاطر غرورت دلی را.

با دلی شکسته …پشیمان از گذشته…توبه ای از من و… نپذیرفتن از او!

ای کاش میشد بر چشمانش آب زمزم کشید تا غبار بدبینی را از چشمان خمارش بزداید…ای کاش دلش بزرگتر از چاهی بود که با سنگ ابلهی پر شود…ای کاش صبرش بیش از آن کاسه ای بود که با سخن گزاف فرومایگان لبریز شود … .

ای کاش پی هر سخن و حرکتی به دنبال معنی و مفهومش نبود, او نمیداند بعضی مفاهیم و اهداف سبب گمراهی می شود… .

و ای کاش یگانه معبود دو عالم٬ خدای هست و نیست٬ همچون خود، به ما توانایی بخشیدن می داد…

3 دیدگاه در “قسمت اول”

  1. راستش دیدم متن های مهندسی پزشکی زیاد شدن در نتیجه بر آن شدم یه متن غیر مهندسی پزشکی بنویسم!!! البته 3 قسمتی کردم که خسته از خوندنش نشین…3شنبه قسمت دوم میاد…امیدوارم خشتون بشه!!!

  2. سعید جان هرچی دوست داری بنویس فقط کاری نکن دوباره دوباره عاشقت بشم!

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.