بخش پونتياك شركت خودروسازي جنرال موتورز شكايتي را از يك مشتري با اين مضمون دريافت كرد: «اين دومين باري است كه برايتان مي نويسم و براي اين كه بار قبل پاسخي نداده ايد، گلايه اي ندارم ؛ چراكه موضوع از نظر من نيز احمقانه است! به هر حال ، موضوع اين است كه طبق يك رسم قديمي ، خانواده ما عادت دارد هر شب پس از شام به عنوان دسر بستني بخورد. سالهاست كه ما پس از شام راي گيري مي كنيم و براساس اكثريت آرائ نوع بستني ، انتخاب و خريداري مي شود. اين را هم بايد بگويم كه من بتازگي يك خودروي شورولت پونتياك جديد خريده ام و با خريد اين خودرو، رفت و آمدم به فروشگاه براي تهيه بستني دچار مشكل شده است.لطفا دقت بفرماييد! هر دفعه كه براي خريد بستني وانيلي به مغازه مي روم و به خودرو بازمي گردم ، ماشين روشن نمي شود؛ اما هر بستني ديگري كه بخرم ، چنين مشكلي نخواهم داشت.
خواهش مي كنم درك كنيد كه اين مساله براي من بسيار جدي و دردسرآفرين است و من هرگز قصد شوخي با شما را ندارم. مي خواهم بپرسم چطور مي شود پونتياك من وقتي بستني وانيلي مي خرم ، روشن نمي شود؛ اما با هر بستني ديگري راحت استارت مي خورد؟مدير شركت به نامه دريافتي از اين مشتري عجيب ، با شك و ترديد برخورد كرد؛ اما از روي وظيفه و تعهد، يك مهندس را مامور بررسي مساله كرد. مهندس خبره شركت ، شب هنگام پس از شام با مشتري قرار گذاشت. آن دو به اتفاق به بستني فروشي رفتند. آن شب نوبت بستني وانيلي بود. پس از خريد بستني ، همان طور كه در نامه شرح داده شد، ماشين روشن نشد!مهندس جوان و جوياي راه حل ، 3 شب پياپي ديگر نيز با صاحب خودرو وعده كرد. يك شب نوبت بستني شكلاتي بود، ماشين روشن شد. شب بعد بستني توت فرنگي و خودرو براحتي استارت خورد. شب سوم دوباره نوبت بستني وانيلي شد و باز ماشين روشن نشد!
نماينده شركت به جاي اين كه به فكر يافتن دليل حساسيت داشتن خودرو به بستني وانيلي باشد، تلاش كرد با موضوع منطقي و متفكرانه برخورد كند. او مشاهداتي را از لحظه ترك منزل مشتري تا خريدن بستني و بازگشت به ماشين و استارت زدن براي انواع بستني ثبت كرد. اين مشاهده و ثبت اتفاق ها و مدت زمان آنها، نكته جالبي را به او نشان داد: بستني وانيلي پرطرفدار و پرفروش است و نزديك در مغازه در قفسه ها چيده مي شود؛ اما ديگر بستني ها داخل مغازه و دورتر از در قرار مي گيرند. پس مدت زمان خروج از خودرو تا خريد بستني و برگشتن و استارت زدن براي بستني وانيلي كمتر از ديگر بستني هاست.
اين مدت زمان مهندس را به تحليل علمي موضوع راهنمايي كرد و او دريافت پديده اي به نام قفل بخار باعث بروز اين مشكل مي شود. روشن شدن خيلي زود خودرو پس از خاموش شدن ، به دليل تراكم بخار در موتور و پيستون ها مساله اصلي شركت ، پونتياك و مشتري بود.
منبع :
[http://www.plant-maintenance.com/articles/pontiac.shtml]
این که تازه منتشر شده بود که زدین کپی کردین. لااقل میذاشتین یه مدت بگذره لااقل!
والله دزدی مطلب کار خوبی نیست!
صادق خان
بچه های 021، هنوز اول راه وبلاگ نویسی هستند، معمولا چند نوبت مطالبشون رو ويرايش میکنن، راحله هم منبع مطلب رو بعد از کامنت شما اضافه کردi، ماشاالله سرعت شما خیلی زیاده،کسی تو وبگردی به گرد پاتون هم نمیرسه!!
راستی “دزدی” واژه شکيلی نيست، فکر کنم “سرقت” بهتر باشه 😉
مهم نیست که مطلب زود منتشر شده یا دیر.
مهم این بود که مطلب جدیدی بود و ما از خوندنش حض بردِم، اکثر مطالبی که در این وبلاگ نوشته مِشه، از جای دیگه ای نقل شده و کسی قصد دزدی نداره فقط به روز بودن مطلب مهمه. خانم میر علمی که مهندس شرکت پونتیاک نیست که مرجع اصلی خبر باشه همه ماها که ایشون رو از نزدیک می شناسیم می دونیم که این مطلب صرفا به خاطر علاقه ایشون به رشته تحصیلیشون یعنی خودرو نوشته شده است.
همین که از ذهن مهندسی ، حمایت کردن کافیه.
خانم میر علمی ، بازم از این کارا بکند. ما از خوندن مطالب جالب راجع به خودرو حض می بریم.
با سلام،
مطلب بسیار جالبی بود. آوردن منبع هم کار زیبایی بود.
باز هم از این کارها بکنید.
راستی خانم مهندس دوو ماتیز به چه بستنیی حساسیت داره؟ میدونید؟ آخه می خوایم وقتی با ماشین یکی از دوستان دسته جمعی رفتیم بستنی بخوریم ماشین مشکل پیدا نکنه. (یعنی میشه که بشه؟!!)
خیلی جالب بود خانم میرعلمی
دستتون درد نکنه!
بنظر من اگه منبع خبر رو هم نمی نوشتید هیچ مشکلی نداشت!
اصلا کی گفته باید هرچی مینویسیم منبعش رو هم بنویسیم!!!؟
مگه ما این همه شعر گفتیم و نقد نوشتیم منبعشو ذکر کردیم!!!؟
در ضمن در جواب گروه نر عزیز باید عرض کنم که تا جایی که بنده اطلاع دارم دوو ماتیز به بستنی خاصی حساسیت نداره ولی به کشک بادمجان حساسیت فوقالعاده ای داره!
سلام بر جگر گوشه عزیز،
کشک و بادمجان از نوع مفتیش؟
راستی آقای جگر گوشه نظر شما در مورد استیک چیه؟!!
یک توصیه جدی به ممد و سینا:
آقا خیلی مواظب باشِد، دارِد با دم شیر بازی مُکُند…نه که خود سردبیر کم قدرت داره(مخصوصا قدرت زبانی) حالا رئیسش! هم وارد گود شده که دیگه آخر هفت خطه هاس…هر چند سر به تو دارد…
حالا بیبیند کی بهتون گفتم…