راست مي گفت..هنوز هم يادم هست…حرفهايش زيبا بود…سكوت كوتاهش و بلندي آوايش، اشتياق را براي شنيدن سخنانش چندين برابر مي كرد… گرمي كلامش و شيوايي بيانش، آرامش را براي فكر كردن به حرفهايش بيشتر و بيشتر مي كرد…انگار بازي با كلمات را به خوبي مي دانست وخوب مي دانست چگونه قواعد اين فن را در حرفهايش به كار برد و اين حرفهايش را تاثير گذارتر مي كرد…گاهي وقتها جاي فعل وفاعلش را عوض مي كرد؛ گاهي زمان را براي ابتداي جمله هايش به كار مي برد، شايد مي خواست با لباس هاي اتوكشيده اش تناقض نظم و چيدمان را را زير سوال برد…
براي هر حرفش مثالي مي آورد، گويي كه تمام اتفاقات تاريخ را تجربه كرده است… نورانيت چهره اش، حرفهاي صادقانه اش را بيشتر و بيشتر به دل مي نشاند…بر خلاف چهره آرامش دل پر تلاطمي داشت… صداي سوزناك و لرزانش و چهره چين و چرك خورده اش، گواه قابل قبولي براي دردهاي تحمل كرده اش بود… درد جامعه را به زيبايي تحليل مي كرد؛ گويا به خوب طعمش را چشيده بود…براي اثبات حرفهايش از سخنان بزرگان مي گفت؛ شعر مي گفت و بعضي جاها آيه هاي قرآن را مي خواند.. حرف هايش گذر زمان را بي معني مي ساخت … انگار حرفهايش بيشتراز يك حرف بود؛ حرف هايش خيلي حرف بود … بگذاريد از حرفهايش بگويم..مي گفت.ت… مي گفت.. صبر كنيد مي گفت….انگارصفحات بايگاني ذهنم ياري نمي دهد. يادم نمي آيد..
به نظر شما هدف نويسنده از نوشتن اين مطلب چه بوده است :
الف ) نويسنده مي خواسته از مرض آلزايمرش شكايت كند.
ب ) نويسنده مي خواسته خواننده را سركار بگذارد.
پ ) نويسنده مي خواسته فضا را متشنج كند.
ت ) نويسنده مي خواسته به صورت غير مستقيم يك فرد خاص را مثال بزند..مثلا يك فرد سياسي، يك فرد مذهبي، يك شاعر يك دوست و ساير………………(لطفا مشخص فرماييد)
ث ) نويسنده مي خواسته افرادي را مثال بزند كه نه به خاطر حرفشان بلكه به خاطر طرز حرف زدنشان سخنران شده اند.
ج ) نويسنده خودش هم نمي دانسته چه منظوري داشته است.
چ ) نويسنده مي خواسته كاربرد صفت و موصوف را نشان دهد.
سلام، باز هم من تحلیل می کنم. ولی این بار نتایج رو می نویسم.
الف) مسلما نویسنده آلزایمر نداشته،چون بسیاری از جزییات رو به بهترین نحو توی متنش آورده.
ب) بستگی به اینکه نویسنده کی بوده، می تونه حتی خواننده رو سر کار بذاره .
پ و چ) بعید به نظر می رسه که نویسنده می خواسته فضا رو متشنج بکنه یا کاربرد صفت و موصوف رو نشون بده (البته اگه ابن متن توی یه کتاب زبان فارسی باشه، شاید کاربردصفت و موصوف مد نظرش بوده)
ج) مسلما هر نویسنده ای از نوشتن یه متن، منظوری داره و اگه منظوری نداشت اصلا دست به نوشتنش نمی زد.
در کل نتیجه ای که من از این متن گرفتم اینه که :
اگه نویسنده شناخته شده باشه، با توجه به نوشته ها و سوابق قبلی اش می تونیم به هدفش پی ببریم.
اگه نویسنده شناخته نشده باشه، برداشت من اینه که طرف می خواسته افرادی رو که به حواشی اهمیت می دن و از اصل دور میشن رو به ما معرفی کنه.
کلا باید دید این متن در چه فضا و زمانی نوشته شده است.
با سلام،
خااانم دادفرنیا، (به یاد لحظه ای از اردوی دراسله)
فکر کنم اول باید ببینیم هدف شما از گذاشتن این پست چی بوده، آخه هیچ برچسبی هم به متنتون ندادید. خودتون متنو تو کدوم دسته قرار می دید؟
موفق باشید.
اول ممنون كه خوندين.
آقاي ابوترابي كامنتتون خيلي جالب و دقيق بود حقا كه مهندس برق هستين 🙂
در مورد دسته بندي متن هم، عنوان متن (گل یا پوچ ) مشخص مي كنه كه سواله. شما قضاوت كنين که جواب شما هرچی باشه درسته
با توجه به شناختي كه از نويسنده در دست مي باشد گزينه ب و ج به جواب اصلي نزديك است اما من شخصا هيچكدام رو انتخاب مي كنم 😉