امام علی(ع) : “با مردان آزموده هم نشین باش که آن ها متاع پر ارج تجربه های خود را به گران ترین بها یعنی فداکردن عمر خود تهیه کرده اند و تو آن متاع گران را با ارزان ترین قیمت به دست می آوری“
دوست خوبم جناب آقای علیرضا نجفی یزدی که هم اکنون مشغول به تحصیل در مقطع دکتری در دانشگاه McGill کانادا هستند حاضر شده اند تا دیدگاه های خود را در مورد جامعه ایران و تاریخ پر مخاطره آن، در اختیار ما قرار دهند. دیدگاه ایشان از این منظر که تجربه زندگی در خارج از این مرز و بوم را دارند، ارزشی مضاعف پیدا می کند. در ادامه اولین بخش از سلسله نوشته های ایشان با عنوان “پیش گفتار” آورده می شود.
پیش گفتار
یرخیـز شتـربانا، بربنـد کجـاوه …………………… کز چرخ عیان گشـت همی رایَتِ کاوه
از شاخ شجر برخاست آوای چکاوه ……………..وز طولِ سفر حسرتِ من گشت علاوه
بگذر به شتاب انـدر از رود سَماوه ………………در دیـدهء من بنگـر دریاچـهء ساوه
وز سینه ام آتشکدهء پارس نمـودار
ماییـم که از پادشهان باج گرفتیـم……………… زان پس که از ایشان کمر و تاج گرفتیم
دیهیم و سریر از گُهَر و عاج گرفتیم ……………..اموال و ذخـایرشـان تـاراج گرفتیم
وز پیکرشـان دیبَـه و دیباج گرفتیم……………… ماییـم کـه از دریـا امـواج گرفتیم
و اندیشه نکردیم ز طوفان و ز تَیـار
در چین و خُتَن وِلوِله از هیبتِ ما بود ……………. در مصر و عَدَن غلغله از شوکت ما بود
در اندلس و روم عیان قدرت ما بود………………. غَرناطـه و اِشبیـلیـه در طاعت ما بود
صقلیه نـهان در کنف رایتِ ما بود………………… فرمـانِ همـایونِ قضـا آیـتِ ما بود
جاری به زمین و فلک و ثابت و سیار
خاک عـرب از مشرقِ اقصی گذراندیم …………………وز ناحیـهء غـرب بـه اِفریقیه راندیم
دریای شـمالی را بر شـرق نشاندیم ………………….وز بحر جنـوبی به فلک گرد فشاندیم
هند از کف هندو، ختن از ترک ستاندیم ………………ماییـم که از خـاک بر افلاک رساندیم
نام هنر و رسـم ِکَـرَم را به سزاوار
امروز گرفتار غـم و محنـت و رنجیم ………………..در داو فَـرَه باختـه انـدر شش و پنجیم
با ناله و افسـوس در این دیر سپنجیم ……………چون زلف عروسان همه در چین و شکنجیم
هم سوخته کاشانه و هم باخته گنجیم ………….ماییـم که در سوگ و طرب قافیه سنجیم
جغـدیم به ویرانه، هزاریم به گلـزار
ماهت به محاق اندر و شاهت به غری شد ………….وز باغ تو ریحان و سپرغم سپری شد
انـده ز سفـر آمد و شادی سفری شد ………………..دیوانه به دیوان تو گستاخ و جری شد
وان اهرمـن شـوم به خرگاه پـری شد………………… پیـراهن نسرین، تن گلبرگ تری شد
آ لوده به خون دل و چاک از ستم خـار
مرغان بسـاتیـن را منقـار بریدند ……………….. اوراق ریاحیـن را طومـار دریدند
گاوان شکمخـواره به گلزار چریدند ……………….گرگان ز پی یوسف بسیـار دویدند
تا عاقبت او را سـوی بازار کشیدند ……………..یاران بفروختندش و اغیـار خریدند
آوخ ز فروشنـده، دریغـا ز خـریدار
افسوس که این مزرعـه را آب گرفته…………………..دهقـان مصیبتزده را خـواب گرفته
خـون دل ما رنگ مِـیِ ناب گرفته ……………………..وز سـوزشِ تب، پیکرمان تاب گرفته
رخسـار هنر گونهء مهتـاب گرفته ……………………..چشـمان خِرَد پـرده ز خوناب گرفته
ثروت شده بیمایه و صحت شده بیمار
………………………….
از ادیب الممالک فراهانی
متشکر علی جان از ابراز لطفت. از خوانندگان یه تقاضا کوچک دارم. لطفا ده صفت خوب و ده صفت بد (اگر هم ده تا نبود هر چند تا که میتونین ) ایرانیان را که به نظشون میرسه (لطفا با مصداق تاریخی یا اجتماعی) برای بحث ها بعدی مطرح بفرمایند.
آقای نجفی عزیز، ممنون از پستها و موضوعات خوب و جالب شما.
من به نوبه خودم ایرانیان رو مردمی ساده انگار و تنبل میشناسم. شاید ساده انگاری و سادگی رو بشه به عنوان صفت خوب هم پذیرفت ولی من اینطور فکر نمی کنم. وضع رواج علم و رو آوردن ما به تکنولوژی و تمرکز بر راههای مبتنی بر دانش برای حل مشکلات جمعی و فردیمون ،بهترین توجیه صفتهای یاد شده از طرف بنده است. نظر دوستان رو نمی دونم.
بازم ممنون
با سلام به دکترهای عزیزم،
خیلی قشنگ بود، هم سخن اول و هم شعر و هم کاری که در پیش گرفتی علی جون،
من 10 تا رو که الان پشت سر هم نمی تونم بگم ولی هر موقع موارد دیگه ای یادم اومد اضافه میکنم، از دوستان هم تقاضا دارم که نظراتشون رو ارائه بدند.
موارد خوب:
اینکه هنوز خوشبختانه به خوانواده اهمیت می دیم و روابط خوانوادگی و صله رحم رنگ و روی خودش رو از دست نداده، اینکه احترام ها در بین افراد تا حد بسیار خوبی رعایت می شه از جمله احترام به بزرگان، پدر و مادر و اساتید. و خیلی خوبی های دیگه که الان حضور ذهن ندارم.
موارد بد:
اول اینکه ملت به نسبت تنبلی هستیم (توی تاریخ هر موقع زور بالای سرمون بوده به جایی رسیدیم، و الان هم که شکممون به نحوی سیر میشه دیگه نسبت به اطرافمون، جامعه و عملکردهای دولتمون دم نمی زنیم (که این موضوع رو سردم داران حکومت هم به خوبی می دونند))، دوم اینکه خیلی خودمون رو تحویل می گیریم و هی میگیم نژاد آریای و سرزمین پارسی و از این حرفها و فقط افتخارات تاریخیمون رو جایگزین سستی و عقب افتادگی الانمون می کنیم(به نوعی سرپوش میگذاریم)، سوم اینکه به حای اینکه مسیر پیشرفت دیگران رو سرلوحه کارهای خودمون قرار بدیم و سعی کنیم نردبان های ترقیمون رو مشابه اونها بنا کنیم خود اون افراد رو قربانی پیشرفت خودمون می کنیم و دوست داریم که از نردبان آماده شده اونها بالا بریم (این همون دزدیه که بین ماها رواج داره و قضیه 60 میلیون دزد رو شکل داده). چهارم اینکه خیلی ظاهر بینیم و به اصطلاح عقلمون تو چشممونه (که می تونه نتیجه سادگیمون باشه که هادی آقا اشاره کردند) پنجم اینکه خیلی چشم و هم چشمی بینمون رواج داره و واقعاً به چیزهایی اهمیت می دیم که هیچ ارزشی نداره و چیزی که بد جور داره همه گیر می شه تجمل گرایی و اهمیت به ظواهر و تجملات زندگیه که به راحتی می شه در اطرافمون دید(مثال بسیار سادش توی مسائل مربوط به ازدواج و مهریه و از این جور چیزهاست) مورد بعدی پایبد بودن به یک سری سنتهای بدون پایه و اساسه که دستخوش تجمل گرایی هم شده(مثال قبلی در این مورد هم صدق می کنه). (موارد آخر متأسفانه توی شهر خودمون بیشتر رواج داره)
امیدوارم فکر نکنید که من نیمه خالی لیوان بینم بلکه اعتقاد دارم باید ابتدا بدیهامون رو اصلاح کنیم و بعد به پرورش خوبیها بپردازیم چون تمرکز روی خوبیها ما رو مغرور می کنه همون جوری که الانشم هستیم.
آقای حسن نراقی در کتاب “جامعه شناسی خودمانی : چرا درمانده ایم؟” به صورت اجمالی، به معرفی تعدادی از عادات ناصواب ما ایرانیان پرداخته اند. ان شا الله روز یکشنبه 28 مهرماه خلاصه آن کتاب توسط اینجانب قلمی می شود.
من درباره یکی از گزینه هایی که سینا جون اشاره کِرده مُخوم انتقاد کنم اینکه ما آدمهای تنبلی هستیم درست ولی اینکه گفتی وقتی شکمِمون سیر مِشه دیه کاری به کار هیچکه ندارِم به نظرم اشتباهه چون برعکس بر اساس سفارشی که رضا خان به پسرش کِرد و اونم بهش عمل نَکِرد: “اگر می خواهی بر ملت حکومت کنی آنها را گرسنه نگه دار” چون وقتی کسی خانواده گرسنه داشته باشه باید به فکر نون شبش باشه و کاری به کار سیاست و … نداره!!!
یه مورد که به نظر من مِشه از اون به عنوان صفت بد ما ایرانیها ازش یاد کِرد، رودرواسی داشتن ما ایرانیها هه که گاهی تا پای حق و ناحق شدنم پیش مِرَه!!!