انتظار به پایان رسید

دست نگه دارید! دست نگه دارید!

شارژ اینترنت خود را برای 5 شنبه ها نگه دارید.

این فرصت را برای خندیدن از دست ندهید.

خواندن این مطالب برای کسانی که از بیماری قلبی رنج می برند، اکیداً توصیه می شود.

خطر! خطر! احتمال سرشکستگی…..

ممکن است در اثر خنده، سر شما به مانیتور اصابت کرده و نظم نوشته های ما به هم بخورد!

هرهفته        هر 5شنبه

با گروه اصم (ابوترابی، صادقی، مختاری)

از پای کامپیوترهای خود تکان نخورید. این مشت نمونه خروار……

منتشرشده توسط

8 دیدگاه در “انتظار به پایان رسید”

  1. اولاً تبريک می گم به گروه اصم که انقدر فعالند و همگی مطالبشون رو نوشتند و اميدوارم هميشه همين گونه باشد.
    ثانياً بر خود واجب دانستم که خطر ديگر خواندن مطالب احسان را گوشزد کنم!!!
    از آن جهت که ممکن است بر اثر خواندن اين مطالب کنترل خود را از دست داده، پيرهن ها بدريد و جامه ها پاره کنيد خواهشمند است تا 5شنبه ها با لباس مندرس در پشت رايانه خود قرار گيريد تا از رساندن ضرر و زيان به خود جلوگيری کنيد. با تشکر

  2. من فارغ‌التحصیل ِ ۸۵ ِ سمپاد ِ تبریزم و از سمپادی‌ها یِ غیر ِ درس‌خون خیلی خوشم میاد. پس:

    در صورت امکان به وب‌سایت خبری «کانون وحدت دانش‌جویان دانش‌گاه آزاد تبریز» پیوند دهید.

    با تشکر، آدرس وب‌سایت:
    http://www.kanoonevahdat.ir

  3. حميد طاهري (برادرزنِ داداشِ داوود يا برادرِ زن داداشِ داوود) گفت:

    آقا سينا حالا اونايي كه البسه مندرس ندارن چِكا كُنَ! راستي ماشينِد درست شد يا هنو دست اندازا رو با سرعت 100 تا رد مُكُني!

  4. آقاي حميد آقا اولاً اين كه خيلي راحته!!! هر كي لباس مندرس نداره بياد از خودم بگيره. هيچ جاي نگراني نيست. انقدر زياد دارم، فقط تاپ هام ديگه خيلي آب رفته و تنگ شده، هموني كه بپوشي پاره مي شه.
    ثانياً شرمنده من هنوز به جا نياوردم. شما كي سوار ماشين ما شديد؟ تازه ماشين ما كه تا اونجايي كه من خبر دارم خراب نبوده!!!

  5. حميد طاهري (برادرزنِ داداشِ داوود يا برادرِ زن داداشِ داوود) گفت:

    آقا سينا شرمنده من امرو صب كه از خواب پا شدم يادُم اُفتيد كه اسم رانندمو امير بود به همين خاطر از شما و ماشين عزيزتون عذر خواهي مُكُنم و از همين جا اتمام حجت مُكُنم كه اگه ماشيندو خراب شد من نفرين نكردم بعدش نَيِد خِره مارو بيگيرد! ضمناً يتا دوتا از اون لباساي مندرستونو بِرَ ما كنار بزارِد تا همشو آب نكِردد!

  6. حميد طاهري (برادرزنِ داداشِ داوود يا برادرِ زن داداشِ داوود) گفت:

    توهين نشه احمد آقا منظورُم راننده ماشين شب فرحزاد بود (كه قشنگ باعث هزم اون غذاهاي گرون قيمت شد) نه راننده شخصيمو ( راستش ما به همه كه افتخار اينو نمِدِم كه راننده شخصيمو بشَه! حداقل بايد تصديق هواپيما داشتَه باشَه)

دیدگاه‌ها غیرفعال هستند.