قاعدتا وبلاگ نویسی با این انگیزه صورت میگیرد که توسط دیگرانی خوانده شویم. بنظرم خیلی مسخره است کسی بگوید برای دل خودم وبلاگ مینویسم. من معمولا به این افراد توصیه میکنم بهتر است توی دفترچهی خاطرات یا یادداشتشان بنویسند.
خوب با این پیشفرض، در وبلاگ نویسی مخاطب اهمیت خاصی پیدا میکند. لُریاش اینکه باید جوری نوشت که خوانده شود. بنظرم با استعارهی “بازار”، موضوع واضحتر خواهد شد. دنیای سایبرنتیک مثل یک بازار کاملا آزاد است. هرکسی به فراخور خودش محصولاتش -که همان محتوای تولید شدهاش است- را عرضه کرده و سعی میکند مشتریهای بیشتری را جذب کند.
این بازار البته به بیرحمی بازار واقعی نیست. خوب برای که بفهمید چه قدر این بازار مهربانتر است. فرض کنید همین خانم میرعلمی خودمان که متخصص خودرو است بخواهد فردا برود کنار ژنرال موتور یک تولیدی خودرو بزند. حالا مقایسه کنید همین خانم با اینکه شاید تخصصی توی تولید مطلب نداشته باشد آمده کنار www.bbc.com با سماجت تمام و بیهیچ نگرانی http://021.sampad.info راه انداختهاست. ولی علی رغم اینکه این بازار آنچنان خشن نیست ولی بلاخره بازار است و قواعد خاص خودش را دارد که اگر نتوانی در چارچوب آنها رقابت کنی حذف میشوی. یعنی مخاطب نخواهی داشت.
البته من الان قرار نیست منبر بروم و بگویم که درک من از قواعد این بازار چیست. شاید اگر خانم محقق که ید طولایی در وبلاگ نویسی دارند نکاتی را یاد آوری کنند، بد نباشد؛ اما یک موضوع تعیین کننده هست که خانم یزدانی توی اولین پستش به آن اشاره کرده بود. میخواهم کمی آنرا پر رنگ کنم و آن هم داشتن “مزیت رقابتی” است.
بینید وقتی تلوزیون و رادیو وارد عرصه رسانه شدند بسیاری پیشبینیشان این بود که روزنامهها از صنعت رسانهها حذف میشوند. چرا؟ چون دیگر روزنامه مزیتی بر تلوزیون در انتشار اخبار نداشت حال آنکه تلوزیون و رادیو یک روز اخبار را هم زودتر منتشر میکردند. مزیتی که تحت هیچ شرایطی روزنامه نمیتوانست از آن بهرمند شود. اما مدیران روزنامه تسلیم نشدند و برای خودشان مزیتی رقابتی ایجاد کردند و آنهم تولید گزارشهای تحلیلی عمیق بود که در تلوزیون از آن خبری نبود. با این مزیت نسبی روزنامهها تاکنون خودشان را در این صنعت حفظ کردند.
حالا با توجه به این مسئله، در مورد همین وبلاگ خودمان http://021.sampad.info فکر کنید. مثلا اگر قرار باشد در اینجا مطالبی را حالا نه copy – paste بلکه خودتان تولید کنید که بشود در روزنامهها، مجلات علمی، سایتهای مرجع و … یافت چه دلیل و مزیتی دارد که افراد دیگر که هیچ، همین سمپادیهای خودمان برای این مطالب به http://021.sampad.info سربزنند.
یکی از مزیتهایی که هر وبلاگ موفق میتواند داشته باشد، آمیخته شدن مطالبش با تجربههای شخصی افراد است که در هیچ کجای دیگر حداقل به این راحتی نمیتوان دست یافت. بنظرم اگر بجای نوشتن مطالب تخصصی رشتههای خودمان از تجربه شخصیمان از پژوهش، کسب و کار، دوستیها، مشکلات، فعالیتهای جمعی، تجربههای شخصی و هزاران زمیمه دیگر که هرکدامان در زندگی خودمان با آن درگیر بودهایم، بگوییم مزیتی رقابتی خواهیم داشت اساسی!
اگر بعضی از دوستان بجز رشتهی تخصصیشان تجربهیهای فردی دیگری ندارند بنظرم رسما بخش بزرگی از زندگیشان را باختهاند و به چیزی شبیه یک روبت هوشمند تقلیل یافتهاند.
حمزه غالبی
چه لذتی داره خوندن آرشيو!
حالا یه سوال:
«محقق» غلط املاييه يا شوخی يا اينکه هنوز فاميلي من رو یاد نگرفته بوديد؟